روز کارگر امسال در حالی فرا میرسد که تنها چند
روز به انتخابات "ریاست جمهوری" حکومت اسلامی ایران باقی مانده است. در
حالی که کاندیداهای گزیده شده توسط خلیفه مسلمین ایران برای گرم کردن تنور
انتخابات می کوشند. هم پیمانان چپ آنها نیز در تلاش هستند تعداد کارگر بیشتری برای
رای دادن ترغیب کنند. همچنین بازاریان اصلاح طلب نیز که مطاع سیاسی قابل فروش شان
به پایان رسیده تنها هدفشان را نگه داشتن امید رای دهندگان به این حکومت اسلامی
قرار داده اند. امید به آبستن شدن گاو نر حکومت اسلامی که شاید دمکراسی از آن
متولد شود.
خودسوزی اخیر کارگران در تهران – خوزستان – بهار
– شادگان – آذربایجان و ...
در جدیدترین خودسوزی نیز عضو تعاونی مسکن ناجا برای اعتراض به اقدامات قالیباف
اقدام به خودسوزی کرد. در یک خودسوزی دیگر نانوائی در اردبیل به علت عدم تحویل آرد
و داشتن بدهی خودسوزی کرد. راننده تاکسی – کارگر شرکت فراسو – کارگر شهرداری –
کارگر معدن در مقابل نهاد ریاست جمهوری
تمامی این حوادث ناگوار یک نقطه کاملا مشترک دارند. عدم کفایت مسئولین حکومت اسلامی
ایران برای تامین حداقل نیازهای انسانی آنها. علاوه بر این خودسوزی ها که بیشتر
جنبه اعتراضی دارد تا خودکشی متاسفانه کارگران ایران از روشهای مختلفی برای خودکشی
نیز استفاده میکنند. و آمار خودکشی در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته هست.
کارگری که با اعتراض مدنی و قانونی خود با ضربات
شلاق مجازات میشود. هیچ سندیکا و نهادی برای حمایتش وجود ندارد. در حالی که تمامی
مسئولین حکومتی در چپاول کشور با هم به رقابت برخواسته اند. چنین کارگری در سیستم
حکومت اسلامی تمامی آرزوهای انسانی خود را برباد رفته می یابد. و اقدام به خود سوزی
میکند. حکومت اسلامی یک نکته را بسیار آشکارا اثبات کرده است که دیدگاه اسلام به
کارگر در حد یک برده است. برده ای که باید فرمانبردار کارفرما باشد. اگر اعتراض
کند شلاق میخورد. و اگر گرسنه بخوابد باید تحمل کند. این برده تا زمانیکه توان کار
کردن برای کارفرمایش را دارد حق زندگی دارد. و اگر توان زندگی نداشته باشد. باید
به زندگی خود پایان دهد.
من هنوز از کارگران آتش نشانی که در پلاسکو کشته شدند سخن نگفته ام. از کارگران
دست فروشی که به دست ماموران شهرداری به قتل رسیدند سخن نگفته ام. از کارگران مترو
قم که با ریزش دیواره کشته و زخمی شدند سخن نگفته ام. از ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویسی
که بدست پلیس ایران در بازجوئی به قتل رسید سخن نگفته ام. در باره دو زن که در یک
روز در دو گوشه تهران خودسوزی کردند سخن نگفته ام. از کارگرانی که در محل کار به
خاطر آتش سوزی یا عدم وجود تجهیزات ایمنی کشته شده اند سخن نگفته ام. نمیتوانم در
یک مقاله در مورد تک تک آنها سخن بگویم. کارنامه سیاه حکومت اسلامی ایران به حدی
قطور هست که نمیشود تمامی آن را در یک مقاله گنجاند.
آیا تمامی این کارگران و عزیزانی که دیگر نزد ما
نیستند و به ناحق کشته شده اند. در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند؟ آیا هیچگاه به
بهبود یافتن حقوق کارگری و آزادی بیان امیدوار نشده بودند؟ آیا هرگز فریب بازی
سیاسی حاکمان چپاولگر مسلمان ایران را نخورده بودند؟ آیا هرگز از اسلام و حاکمین
اسلامی انتظار رسیدن به مدینه فاضله را نداشتند؟ پس چرا همانند بردگان زندگی کردند
و همچون رها شدگان از بردگی به مرگ پناه بردند؟
خودسوزی یک دست فروش در تونس باعث بیداری مردم
تونس شد و آنها را از استبداد رهانید. آنها با تلاش و همبستگی توانستند دمکراسی را
برای کشورشان به وجود بیاورند. این حرکت که جرقه بهار عربی در کشورهای عربی نام
گرفت باعث شد که موج دمکراسی خواهی در کشورهای منطقه افزایش یافت. مصر – اردن –
لیبی – یمن – بحرین - سوریه در پی تونس اقدام به قیام و تلاش برای بدست گرفتن قدرت
توسط مردم کردند. اینکه کدام کشور چرا و چگونه توانست در این قیام موفق شود یا
شکست بخورد مورد بحث مقاله فعلی نیست. تنها هدف فعلی من نشان دادن بی تفاوتی مردم
کشورم ایران به کشته شدن کارگران هست.
از بدو تولد حکومت اسلامی ایران ما شاهد ایجاد
طبقات مختلف اجتماعی هستیم. زن و مرد – انقلابی و ضد انقلابی – شیعه و غیر شیعه –
ولائی و غیر ولائی – ادیان رسمی (مسیحی – یهودی ...) و ادیان غیر رسمی ( بهائی –
بودائی ...) حکومت اسلامی ایران با توجه به نوع هر کدام از این طبقات و بینش دینی
خود نسبت به آنها رفتارهای کاملا متفاوتی با این گروه بندیهای اجتماعی از خود نشان
داده است. در محیط کار نیز برای فرمانبردار کردن کارگران از این گروه بندیهای
حکومتی به عنوان ابزار فشار استفاده میشود. تفاوتی نمیکند چه کسی در کدام گروهها
قرار میگیرد. این حکومت اسلامی حال و آینده این شخص را در معرض خطر قرار داده است.
حتی مرگ و زندگی این کارگران در دست حکومت اسلامی است.
با چنین کارنامه ای برای حکومت اسلامی ایران که
من تنها گوشه کوچکی از آن را نشان دادم. آیا سخن گفتن از لزوم رای دادن یا دعوت به
حضور مردم در پای صندوق رای خیانت به این کشته شدگان نیست؟ آیا شرکت کارگران در
این خیمه شب بازی حکومتی خیانت به خود کارگر و حقوق کارگری نیست؟ تائید کردن حکومت
اسلامی هرگز به دسترسی مردم به حقوق خودشان منتهی نشده است. بلکه این خلیفه مسلمین
ایران هست که قدرتش بیش از پیش گشته و گستاخ تر از قبل به ظلم و جور ادامه داده
است. در این چهار سال ریاست جمهوری روحانی نیز وضعیت کارگران هر روز بدتر شد و
برخوردها به حدی فراتر رفت که حتی کارگران را به خاطر مسائل کاری و اعتراض آنها شلاق
زدند.
در کشورهای دمکراتیک سلطنت نقش ظاهری و نمایشی
در صحنه سیاسی دارد. و تمامی قدرت تصمیم گیری و اجرا به دست دولت منتخب انجام
میگیرد. در کشورهائی که رئیس دولت نخست وزیر هست مسئولیت به عهده اوست ولی در
کشورهائی که رئیس دولت رئیس جمهور هست مسئولیت اداره دولت به دوش او گذاشته میشود.
اما در حکومت اسلامی ایران پست ریاست جمهوری جنبه نمایشی و ظاهری دارد. و تمامی
قدرت تصمیم گیری و اجرا در اختیار خلیفه مسلمین قرار دارد. هر کس که به این خلیفه
نزدیک باشد در امان هست وهر کس مخالف وی باشد یا در حصر و زندان و یا در تبعید و
خارج کشور هست. تفاوتی نمیکند کسی قاری قرآن و متجاوز به نوجوانان باشد. یا قاضی
القضات حکومت اسلامی بوده در حسابهای بانکی شخصی وی اموال دولتی قرار گیرد و از
این اموال سود میلیاردی دریافت نماید. مهم اینست که شما ولائی باشید و به بیت
ولایت فقیه اذن دخول داشته باشید.
در چنین سیستم حکومت اسلامی وقتی که رئیس جمهور
کاندیداها و رای دهندگان به نمایشی بودن منسب ریاست جمهوری واقف هستند. زمانیکه یک
چنین سیستمی به جز مرگ و فقر و بدبختی برای تمامی مردم به خصوص طبقه کارگر ارمغان دیگری
به بار نیاورده است. چرا باید مردم را به رای دادن فرا خواند. اصولا چرا حکومت
اسلامی ایران نیاز به رای گیری دارد؟؟؟ چرا تمامی دکان داران دینی که در خارج و
داخل ایران هستند با بهانه های متفاوت مردم را تشویق به رای دادن میکنند؟؟؟ چه وجه
اشتراکی بین اپوزیسیون دین ساز و حکومت اسلامی وجود دارد که رای دادن مردم برایشان
اینچنین اهمیت پیدا کرده است؟؟؟ قریب به 40 سال از وعده های آرمانی رنگارنگ مدینه اسلامی
ایران گذشت حاصل آن جز مرگ و بدبختی و بیکاری کارگران و زمامداری دزدان نبوده است.
به راستی شرف و انسانیت این افراد ازبین رفته است که حاضرند برای سهم کوچکی از
دلارهای نفتی بیت المال اینچنین وقیحانه مردم را فریب دهند و برای مشروعیت بخشیدن
به حاکمیت اسلام و خلیفه مسلمین فرا بخوانند.
در دوره ای که منطقه خاورمیانه در نزاع آزادی
خواهی و حاکمیت اسلام در حال سوختن هست. اهمیت عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری
و عدم تائید مشروعیت اسلام برای ادامه حاکمیت بر مردم بیش از هر زمان دیگری برجسته
شده است. به یاد داشته باشیم که مردم و کشورهای دیگر از جزئیات سیستم حکومتی ایران
مطلع نیستند. آنها نمیدانند که پست ریاست جمهوری تشریفاتی هست. کسانی هم که به آن
واقف شده اند در عمان و بحرین و یمن و دبی و ترکیه مخفیانه با خلیفه مسلمین ایران گفتگو
و توافق میکنند. اقدام مردم ایران در عدم شرکت در رای گیری حتما به معنی عدم تائید
حکومت اسلام بر ایران هست. حتما به معنی عدم قبول سیستم حکومت اسلامی هست. چنین
حرکتی اگر به صورت فراگیر انجام پذیرد قطعا حساب مردم ایران را از دولت ایران جدا
خواهد کرد.
بیائید دست در دست هم دهیم و حساب خود را از
حکومت خلیفه مسلمین جدا کنیم. اگر به هر غیر ایرانی بگوئید که شما مجبور به رای
دادن هستید. به شما و هفت نسل قبل و بعد شما خواهند خندید. خون بیگناهانی که با
خودسوزی به حکومت اسلامی ایران اعتراض کردند را نادیده نگیریم. خودمان را فریب
ندهیم. فریب خود فروشان را نخوریم. برجام بنا بر ادعای خودشان به دست خلیفه مسلمین
امضاء شده. و قبل از این دوره ریاست جمهوری توسط نمایندگان خلیفه مسلمین ایران
توافق شده. عدم شرکت در این خیمه شب بازی بزرگترین حرکت سیاسی ما خواهد بود.
به یاد داشته باشیم چشم جامعه جهانی به ما است. ما
نیاز به یک "نــه" بزرگ سیاسی به خلافت اسلام در ایران داریم. یک صدا
شویم و به خلافت اسلام "نــه" بگوئیم. اگر قبول داریم که اسلام حاکم بر
ایران اسلام ما نیست پس نیاز داریم با صدائی رسا و بلند "نــه" بگوئیم.
حاکمیت از "نــه" گفتن مردم هراس دارد. از تمامی مزدوران و مواجب بگیران
خود برای تشویق مردم به رای دادن استفاده میکند. تمامی قاتلین را وارد صحنه
انتخابات کرده است. از تمام تریبونهای داخل و خارج استفاده میکند که صحنه خیمه شب
بازی انتخابات واقعی و جذاب دیده شود. از هر تلاشی برای جلوگیری از عدم مشارکت
مردم استفاده خواهد کرد.
شما تنها نیستید. میلیونها ایرانی در داخل و
خارج کنارتان هستند. این حرکت سیاسی بزرگترین حرکت سیاسی در مقابل فریب و دروغ
خواهد بود. همه با هم. دست در دست هم.
"نــــه رای نمیدهم"
"نــــه رای نمیدهم"
"نــــه رای نمیدهم"
( خسرو زارع فرید )