بخش
دوم: نا
مسلمانان لائیک
در
بخش
نخست به طور عام با موضوع دینداران لائیک
و به طور خاص به مسلمانان لائیک پرداخته
شد. در
این مقاله به تمامی طیفهای نامسلمانان
لائیک پرداخته میشود.
این طیف
شامل تمامی دیگر مذاهب و آتائیستها و
ایدئولوژیهای غیر اسلامی میشود.
یکی از
باورهای اصلی این طیف مرتبط کردن انقلاب
57 و
حکومت حاصل از آن به دین اسلام میشود.
و بر
این نکته اعتقاد مشترک دارند که برای
رسیدن به دمکراسی بایستی از باورهای
اسلامی دست کشیده شود.
از سوی
دیگر به یک سیستم سیاسی مردمی لائیک به
طور عام و جمهوری لائیک به طور خاص باورمند
هستند. طبق
تعریفی که از لائیسیته در بخش اول عنوان
شده بود.
اقدام
نخست و مهم ایرانیان لائیک تعیین خطوط
قرمز خود با دیگر جریانهای قدرت طلب در
سیستم سیاسی آینده میباشد.یکی
از این جریانهاسلطنت طلبی یا حکومت مشروطه
و یا انتخابات آزاد برای انتخاب دمکراتیک
از بین سیستمهای سیاسی پیشنهادی که یکی
از آنها رسیدن به یک سیستم سیاسی سلطنتی
باشد هست. کسانیکه
با این ادعاها پز دمکراسی میدهند در
حقیقت دلایل اصلی زیر را برای اینکار خود
دارند.
1- وحدت را در پذیرش افکار سیاسی معتقد به حکومت سلطنتی میدانند.
1- وحدت را در پذیرش افکار سیاسی معتقد به حکومت سلطنتی میدانند.
2-
تصور
میکنند با این اقدام مردم بیشتری وارد
عرصه سیاسی خواهند شد تا بتوانند رژیم
کنونی ایران را سرنگون کنند.
3-
میخواهند
نمایشی از یک اپوزیسیون متحد در خارج از
مرزها ارائه کنند تا بتوانند حمایت کشورهای
سلطه جو را جلب کنند.
4-
جنگ
بین غرب و ایران را پیشبینی میکنند و
میخواهند سهم مهمی در غنائم بدست آمده از
این جنگ برای خودشان فراهم کنند.
اما
حقیقت چیست؟ آیا وحدت با سلطنت طلبان برای
دفاع از حق حاکمیت مردمی جهت رسیدن به یک
جمهوری لائیک ممکن است؟ آیا تضادی بین
سلطنت طلبی و جمهوریت وجود ندارد؟ آیا
کسانیکه با کودتا حکومت مردمی مصدق را
سرنگون کردند امروز دستهای آلوده به ترور
و خود محور خود را برای اتحاد دراز نکرده
اند؟ چرا نوادگان قاجار برای رسیدن
به حکومت مشروطه خواستار جایگاه سیاسی
نیستند؟ ولی نوادگان رضا شاه خواستار
جایگاه سیاسی هستند؟
اتانازی سیاسی: یکی از برنامههای اخیر بی بی سی فارسی در مورد اتانازی بود. در این برنامه سعی شد از دیدگاه اسلام موضوع خودکشی به دست دیگران برای رهائی از رنج بیماری و ناعلاج بودن یا به عبارت دیگر اتانازی مورد بررسی قرار گیرد. پذیرش سیستم سیاسی سلطنتی یا مشروطه برای یکی از گزینه های انتخابات آزاد برای گزینش آزادانه مردمی را چیزی جز دادن حق یک خودکشی سیاسی برای مردم نمیتوان دید. چگونه میتوانیم نام خود را جمهوریخواه بگذاریم و معتقد باشیم که مردم میتوانند در سایه یک حکومت غیر جمهوری سلطنتی و یا جمهوری سلطنتی که طبقه خاص و خانواده خاصی با سایر مردم متفاوت هستند و امتیازهای ویژه دارند. به یک جمهوری کاملاً مردمی خواهیم رسید. نفس وجود تبعیض در هر نوعی نشان دهنده غیر جمهور بودن سیستم سیاسی است. چه این تبعیض مذهبی باشد چه طبقه ای باشد چه قومی و زبانی و یا نژادی. با این دیدگاه مشخص میشود که وجود خانواده سلطنتی که در آن نقش سیاسی برایش تصویر شود و یا نشود در هر دو حالت ایجاد کننده تبعیض است و نشاندهنده دور شدن از آرمانهای جمهوریخواهی و شناختن حق حاکمیت برای مردم. این حقیقت که یک سیستم جمهوری به معنی شاه بودن تک تک مردم و داشتن حق برای انتخاب شدن و انتخاب کردن و داشتن برابری در مقابل قانون و عدم وجود تبعیض میباشد قابل کتمان نیست. همچنین این واقعیت که مردم نیاز به وحدت روی یک هدف مشترک دارند نه دوگانگی و چند گانگی جهت سیستم سیاسی آینده در ایران تا بتوانند برای سرنگونی رژیم غیر مردمی و غیر انسانی کنونی اقدام کنند. نیز قابل سرپوشی نیست. از سوی دیگر مردم ایران یکبار برای سیستم سلطنتی مشروطه فرصت دادند این فرصت توسط خاندان پهلوی و اربابان سلطه جوی آنها ناکام ماند. چگونه مدعیان جمهوریخواهی با این کودتاچیان جمهوریت میخواهند متحد شوند تا به یک جمهوری برسند؟ کسانیکه هنوز پس از گذشت سالها از کودتای 28 مرداد آنرا انقلاب تجدد مینامند. و گستاخانه حکومت تک حزبی دوران سلطنت پهلوی را جمهوری میخوانند. چطور شایستگی درج به عنوان گزینه در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک را دارا میباشند؟
هر نوع اتحادی و اتفاقی به ضرر حق حاکمیت تک تک آحاد ایرانیان نه به معنی جمهوریخواهی میباشد و نه به معنی دفاع از دمکراسی. بایستی به خاطر داشت که ائتلاف و اتحاد برای تشکیل یک دولت در درون یک سیستم سیاسی جمهوری و لائیک بین احزاب ممکن و در بسیاری موارد لازم نیز هست ولی اتحاد برای برقراری ویا حتی پیشنهاد سیستم سیاسی که ناقض حق حاکمیت مردم و ناقض حق برابری در مقابل قانون و ناقض حق آزادی بیان میباشد. نه تنها شایسته ایرانیان لائیک نیست بلکه خیانت به حقوق ایرانیان نیز هست.
از دیگر مشکلات اصلی که در صحنه سیاسی ایران به وجود آمده و توسط رژیم کنونی ایران بال پر به آن داده شده است. اولویت دادن به مصلحت مردم در مقابل حقوق مردم میباشد.یکی از نشانههای بارز آن مجمع تشخیص مصلحت نظام در کشور و اقدامهای گوناگون سیستم فعلی در سرپوش گذاشتن به حقایق و واقعیتهای ایران میباشد. به حدی که دروغ به ارکان اصلی جامعه برای بقاء و امرار معاش مردم تبدیل شده و هیچ مدیر و کارمند و سازمانی نمیتواند بدور از آن به حیات خود ادامه دهد. و اکنون متأسفانه طیف ویژه ای از اپوزیسیون نیز به این مشکل دچار شده و به بهانه اینکه مصلحت امروز ما این است که با این و آن دست دوستی بدهیم آماده میشوند تا حقوق مردم را زیر پا بگذارند و انتظار دارند مردم نیز از این حرکتها حمایت کنند و تا پای جان برایشان تلاش کنند. اگر ایرانیان لائیک به این نتیجه نرسند که به جز با پافشاری به حقوق فراموش شده مردم امکان رسیدن به سیستم سیاسی مطلوب وجود ندارد.از مشکلات پیش رو به سلامت نخواهند گذاشت و به خواسته دیرین خود برای دستیابی به یک حکومت مردمی نائل نمیشوند. بنابراین محور وحدت با تمامی جریانهای سیاسی بایستی حتماً و حتماً برای دفاع از حقوق مردم باشد. بخشی از این حقوق در منشورحقوق بشر آورده شده. و دیگر بخشهای این حقوق بایستی در قانون اساسی آتی گنجانده شود. همچنانکه در مقاله «خمینی نباشید خمینی سازی نیز نکنید» مطرح نمودهام بهترین کار شفاف کردن سیستم سیاسی آینده با تدوین پیش نویس قانون اساسی جمهوری و لائیک است. تا محور وحدت ایرانیان لائیک قرار گیرد. امروز نیز امکان استفاده از تمامی اندیشمندان ایرانی داخل و خارج کشور در بستر اینترنت برای تدوین این پیش نویس وجود دارد.
مشکل
دیگر قدرتهائیست که میخواهند از رضا پهلوی
یک خمینی جدید بسازند و برای ایران نسخه
های تجزیه طلبی و خمینی سازی میپیچند.
فراموش
کردهاند که مردم ایران حرکتهای آنها
را در طی سالهای گذشته فراموش نکرده اند.
تمامی
اقداماتشان را برای فروش تسلیحات به
کشورهای همسایه و حمایت از ایجاد ناآرامی
در منطقه خاورمیانه را تعقیب میکنند.
و بدور
از مشکلاتی که مردم ایران با حکومت فعلی
دارند. با
آگاهی روند اقدامهای این به اصطلاح
دلسوزان جهانی را نیز دنبال میکنند.
ما
شاهد هستیم که با روان شدن نفت عراق و لیبی
و عربستان به بازارهای نفتی امروز غرب
حلقه تحریمها را دور مردم ایران تنگتر
کرده است و با برداشتن تحریمها قیمتهای
نفت افت خواهد کرد.
لذا در
هر حال تحریمهای کنونی برای حاکمیتی که
در طی هشت سال گذشته در آمد نفتی بیش از
چندین دهه خود را داشته است کارساز نیست
و تنها فشاری هست که به مردم ایران وارد
میشود. از
سوی دیگر هرگونه توافقی به خاطر شدت یافتن
تحریمها بین حکومت ضد مردمی فعلی با
کشورهای غربی به بهای فراموش شدن حقوق
مردم و نادیده گرفتن نقض آشکار حقوق بشر
توسط ایران انجام خواهد پذیرفت.
خیانت
دیگر این قدرتها این است که با افزایش خطر
ایجاد جنگ بین ایران و غرب با خارج کردن
سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست سازمانهای
تروریستی کشورهای غربی و برگزاری جلسات
با فرماندهان نظامی این سازمان نشان
میدهند که از توافق جمعی برای پایمال
کردن حقوق مردم و ایجاد جنگهای داخلی در
ایران برخوردار هستند.
عملکرد
کشورهای غربی با سازمان تروریستی القاعده
در مقایسه با سازمان تروریستی مجاهدین
خلق نشاندهنده نیات آشکار این کشورها در
ایجاد ناآرامی در منطقه خاورمیانه است.
حرکتی
که باعث از بین رفتن جانهای بیگناه زیادی
از هموطنان ایرانی ما خواهد شد.
آیا
کشور آمریکا میپذیرد که تروریستهای
القاعده آنها که دستشان به خون آلوده
هست و در عملیات تروریستی شرکت کرده اند
بدون محاکمه در دادگاه از لیست تروریستها
حذف شوند؟ باید به خاطر داشته باشیم که
کسانیکه در عملیات تروریستی 11
سپتامبر
شرکت کردند خودشان در این عملیات کشته
شده اند. و
لشکر کشی به افغانستان برای مجازات بن
لادن و حامیان و تجهیز کنندگان و تئوریسینهای
آنها صورت گرفته است.
مریم
رجوی خروج از لیست تروریستهای آمریکا را
پیروزی در مبارزه مینامد چرا که از دید
او سیاست به معنی مبارزه و جنگ و خشونت
میباشد. ایشان
در هیچ دادگاه صالحه دمکراتیکی از سوی
ایرانیان تبرئه نشده اند.
و مبارزین
سازمان مجاهدین خلق نیز به خاطر عملیات
جنگی و تروریستی از سوی ایرانیان محاکمه
نشده اند. ظلمی
که بر طرفداران و اعضاء سازمان مجاهدین
خلق توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران در
زندانهای ایران روا رفته است نشان از
معصومیت عملیات تروریستی اعضاء این سازمان
نیست. و
نخواهد بود. همچنان
که عاملین و آمرین اعدامهای دستهجمعی
در زندانهای ایران بایستی محاکمه شوند.
به
همان نسبت آمرین و عاملین عملیات تروریستی
سازمان مجاهدین خلق نیز بایستی در دادگاههای
مردمی ایران محاکمه شوند.
چه
این عملیات تروریستی بر علیه اعضاء
آزادیخواه این سازمان در خارج از کشور
صورت گرفته باشد.
و
چه این عملیات در جنگ ایران و عراق و یا
در ترورهای داخل کشور.
آری
تعیین خطوط قرمز برای ایرانیان لائیک جهت
تعیین مرزهای خود با دشمنان حقوق اساسی
مردم ایران شرط اول دسترسی به یک جمهوری
لائیک و مردمی میباشد.
ایرانیان
لائیک بایستی از امروز استقلال خود را
برای عدم وابستگی به قدرتها نشان دهند.
مطلب
بعدی و مهم برای ایرانیان لائیک پذیرش
نظرات دیگران و قبول آزادی بیان و عقیده
در بین طیفهای گوناگون سیاسی است.
ضمن
آنکه ایرانیان لائیک بر ایدئولوژی خود
نسبت به اعتقادات دینی و غیر دینی باقی
میمانند. بایستی
به طیفهای سیاسی دیگر نیز در چهارچوب
سیستم سیاسی لائیک و جمهوری اجازه فعالیت
آزادانه و جذب مخاطبین را بدهند.
باید
پذیرفت که پس از فروپاشی سیستم کمونیستی
اتحاد جماهیر شوروی عدم امکان دسترسی به
حقوق اقشار کم درآمد جامعه از درون یک
حکومت تک حزبی آشکار شد.
همچنین
با نگاهی به تاریخ سیاسی ایالات متحده
آمریکا عدم پاسخگوئی یک سیستم کاملاً
دمکراتیک مبتنی بر بازار آزاد به نیازهای
تمامی اقشار جامعه روشن و آشکار است.
کافیست
قوانین فعلی در مورد تأمین اجتماعی و حقوق
بازنشستگی و بیکاری و سایر موارد آمریکا
را با چند دهه قبل مقایسه کنید.
محدودیتهائی
که برای مقابله با عدم انحصار و رعایت
رقابتی بودن بازار در آمریکا وجود دارد.
نشان
از محدود کردن دمکراسی و بازار آزاد به
نفع حقوق مردم است.
تمامی
این نکات نشان از یک حقیقت بزرگ دارد و
آن این است که اعاده حقوق مردم در یک جمهوری
لائیک و مردمی با حضور احزاب سیاسی
سوسیالیست و لیبرال ممکن است.
لذا
اتحاد بین این دو نگرش سیاسی برای رسیدن
به یک جمهوری لائیک لازمه گذر از این بحران
سیاسی در ایران است.
مردم
ایران به برنامهها و فعالیتهای هر دو
جناح سیاسی در سایه یک سیستم سیاسی جمهوری
لائیک و دمکراتیک نیاز دارند.
هر دو
نگرش میتوانند بخشهائی از دینداران لائیک
را به درون خود جذب کنند.
طیفهای
ضد تبعیض از قبیل برابری طلبان حقوق زنان
و حقوق اقلیتهای دینی و قومی نیز میتوانند
ضمن حفظ آرمانهای حق طلبانه خود برای
ساختن ایران آینده در این اتحاد شرکت
جویند. و
ضمن حفظ تمامی آزادیهای بر حق ایرانیان
و احترام متقابل به یکدیگر از حریم ایران
در مقابل دشمنان دفاع کنند.
چه
دشمنان داخلی که حاکمیت مردمی را غصب
نموده اند و چه دشمنان خارجی که به فکر
ایجاد جنگ داخلی در ایران هستند.
تمام
نا مسلمانان لائیک که اعتقادات اسلامی
را متعلق به 1400 سال
پیش میدانند. و
بر این باور هستند که علت عقبماندگی
ایران و ایرانی باور این اعتقادات است.
آنها
که ادعا میکنند تنها با چراغ عقل میتوان
برای انسان سعادت و بهروزی آفرید.
بایستی
برای گذر از خطرات فوق الذکر بهترین
راهکارها را با دیده عقل برگزینند.
چراغی
باشند بر بخشهای تاریک سیاست ایران.
اولویت
خود را حقوق فراموش شده ایرانیان قرار
دهند. از
دشمنی با سایر ایرانیان لائیک به خاطر
افکار و باورهایشان خود داری کنند.
و
بزرگترین حق هر انسانی را مبنی بر آزادی
در انتخاب ایدئولوژی و باور دینی و غیر
دینی محترم شمارند.
این
تنها راهی هست که میتواند نوید بخش یک
ایران آزاد از قید وبند باشد تا همه بتوانند
آزادانه آرمانهای خود را تبلیغ کنند ودر
راه ترویج خصوصیات نیکوی ایدئولوژیهای
خود تلاش کنند. این
حرکت تضادی با فعالیت سلطنت طلبان و تجزیه
طلبان ندارد و آنها نیز میتوانند آرمانهای
خود را تبلیغ کنند و به دنبال سیستم سیاسی
خود باشند. آنها
نیز به عنوان ایرانی حق دارند آرمانهای
خود را پیگیری کنند.
حتی اگر
به ضرر منافع و حقوق ایرانیان باشند.
اگر
دمکراسی بر این اصل پیروز میدان بوده است
که عقل جمعی بر عقل فردی اولویت دارد
مطمئناً چنین جریانهائی جواب خود را
دریافت خواهند کرد.
شرط
عقل این است که ما مرزهای خود را با این
دشمنان حقوق مردم مشخص کنیم و بر اعاده
حقوق مردم اتحاد کنیم.
در
پایان خلاصه متن فوق را در موارد زیر ذکر
میکنم
1-
ایرانیان
لائیک بایستی خطوط قرمز خود را با جریانهای
سیاسی قدرت طلب مشخص کنند.
2-
اتحاد
با سلطنت طلبان به معنی چشمپوشی از حق
حاکمیت مردمی و نقض برابری و آزادی در
مقابل قانون است.
3-
قدرتهای
سلطه جو در حال دسیسه برای ایجاد ناآرامی
و جنگهای داخلی در ایران هستند.
بایستی
استقلال جمهوری خواهی را حفظ کرد.
4-
شرط
پیروزی ایرانیان لائیک کنار گذاشتن
خودخواهیهای ایدئولوژیک و اتحاد بر اعاده
حقوق ایرانیان و اصول آزادی بیان و فعالیت
سیاسی است.
5-
اکنون
که دروغ و مصلحت نظام ارکان جمهوری اسلامی
را تشکیل داده ایرانیان لائیک بایستی با
صداقت بر حقوق ایرانیان پافشاری کنند.
6-
یک
جمهوری لائیک تنها با حضور همزمان احزاب
سوسیالیست و لیبرال در صحنه سیاسی میتواند
موفق به ساخت کشور شود.
لذا
اتحاد این دو جریان سیاسی از ضروریات
ایجاد همبستگی برای گذر از اوضاع فعلی
برای تشکیل حکومت دمکراتیک و لائیک مردمی
میباشد.
7-
شرط
شفافیت برای اتحاد و جذب حداکثر طرفداران
تدوین پیش نویس قانون اساسی با حضور تمامی
اندیشمندان ایرانی و لائیک هست.
8-
تنها
بدیلی که میتواند جایگزین رژیم کنونی
شود. اتحاد
حول پیش نویس قانون اساسی دمکراتیک و
لائیک است. که
تضمین کننده حقوق مردم باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر